![]() |
آموزش Photoshop CS6دانلود آموزش فتوشاپ CS6 - بصورت مستقیم (حجم 157MB) مشاهده سرفصلهای آموزش فتوشاپ CS6 خرید CD آموزش Photoshop CS6 |
![]() |
آموزش Photoshop CS5دانلود آموزش فتوشاپ CS5 - بصورت مستقیم (حجم 157MB) مشاهده سرفصلهای آموزش فتوشاپ CS5 خرید CD آموزش Photoshop CS5 |
![]() |
آموزش Photoshop CS4دانلود آموزش فتوشاپ CS4 - بصورت مستقیم (حجم 162MB) مشاهده سرفصلهای آموزش فتوشاپ CS4 خرید CD آموزش |
برای توضیحات بیشتر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
چشم هایت را ببند
نگاه نکن احساسم را ...!
احساسم کاملا عریان است!
فقط کسی آن را خواهد دید ....
که روزی بتواند .....
عمق "دلم" را لمس کند !
به كودكی گفتند :عشق چيست؟ گفت : بازی...
به نوجوانی گفتند : عشق چيست؟ گفت : رفيق بازی...
به جوانی گفتند : عشق چيست؟ گفت : پول و ثروت...
به پيرمردی گفتند : عشق چيست؟ گفت :عمر...
به عاشقی گفتند : عشق چيست؟
چيزی نگفت آهی كشيد و سخت گريست...
به گل گفتم: عشق چيست؟ گفت : از من خوشبو تره...
به پروانه گفتم: عشق چيست؟ گفت :از من زيبا تره...
از آتش پرسيدم عشق چيست؟ گفت:از من سوزانتره...
شمع پرسيدم عشق چيست ؟ گفت :از من عاشقتر...
از خودش پرسيدم عشق چيست ؟ گفت: نگاهی بيش نيستم...
اگر از شما بپرسندعشق چيست ؟شما چه می گویید؟
بــُر بـــزن
دست بــده
یکـبـــار دیگــر حکــم کــن
حکـــم دل ...
هـــرکــه دل دارد بینـــدازد
مــن و تــو دلهــــایمان را رو کنیـــم
دل کــه روی دل بیفتــــد
" عشق " حـــاکـم مـی شـــود
پــس بــه حکــم " عـشــق " بــازی مـی کنیــم
ایـــن دل مـــن ...
رو بکـــن حـــالا دلـــت را
دل نــــداری ؟ ؟
بــُر بــزن انــدیشـــه ات را
حکــم لازم
دل گرفتــن
دل سپــردن
هــردو لازم
عشــق لازم ...
عشــق لازم ...
نـــظــــــر
نگاهی که مرا هر جا بخواهم میبرد ، تنها یک نفر هم بیشتر نمیتواند مرا با خود به رویاها ببرد
مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟
ایــــن بــــــغـــض
بــــــه تــــنـــهــایــی . . .
از گـــلـویــم
پـــایـــیــن
نـــمــی رود
نام کتاب : افسونگر
نویسنده : هما پوراصفهانی کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : ۳۸۵ کیلوبایت (پرنیان) – ۹۷۱ کیلوبایت (کتابچه) – ۳۴۰ کیلوبایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پرنیان و کتابچه ، اندروید ، epub
خلاصه داستان :
تائیس افسونگری بود که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم که روح را به آتش می کشم … یکی پس از دیگری … افسون نخواست افسونگر باشد … افسونگرش کردند ………
قالب کتاب : JAR و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از هما پوراصفهانی عزیز بابت نوشتن این داستان زیبا .
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
عزیز ِ دلم
هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست
لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمـــ
...
تو هنوز با تمام ِ نبودنت
تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے ...
(ادامه را در ادامه مطلب دنبال نمایید)
دیر فهمیدم ..
خیلی دیر ...
" عزیزم " ...
" گلم " ...
"عشقم "....
تکیه کلامش بود!
خدا را دوست بدار ...
حداقلش این است که یکی را دوست داری که روزی به او می رسی . ..
بقیه ی تصاویر در ادامه مطلب
عزیــــــز دلم؟
روز رفتنت مصادف شد با روز رهاییــــم…
امـــروز بهشت از آن مـــن است…
ولی من این بهشـــــت را در تنهایی نمی خواهم…
بی تـــــــــو بهشت هم جهنــــم است…
عشــق مـــن؟امشب با یادت در کنج خیالم جشـن گرفته ام…
به سلامتی تــــو… به سلامتی آزادی عشقمان…
جرعه ای رهـــایـــــی مینوشــــــم…
عشقای امروز یعنی ...
داشتن کسی که مال تو نیست...
نه اینکه نباشه...
هست ولی همیشه چشمش دنبال یکی بهتر ازخودته...
یعنی اینکه تو با گریش گریه کنی ولی اون...
وقتی مشکل تورو میبینه میشی سوژه خنده اونو دوستاش....
یعنی خودتو زندگیتو واس کسی حروم کنی که واسش هیچ ازشی نداری....
یعنی تنهایی....
آره عشقای امروز یعنی؟!!!
پ و چ
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت
گر چه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم و هر پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
وخدا می داند
سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه دلداده گیسوی بلند
و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید
آسمان فرصت پرواز بلندیست ولی؟
قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
دنبال کبریت بودم ...
گفتم آقا
آتیش دارید... ؟
گاهی عشق بر خلاف قوانین فیزیک عمل میکند …
هرچه به معشوق نزدیک تر می شوی دورتر به نظر می رسد
هرچه فاصله اش بیشتر میشود بزرگتر دیده میشود
چشم میبندی ، میبینیش ، چشم باز میکنی ، نیست
هرگاه دیدی چنین است صمیمانه به خودت تسلیت بگو !
دوری کن از معشوقی که ..
اسم هرزگی هایش را بگذارد " آزادی " ..
اسم نگرانی هایت را بگذارد " گیر دادن" ..
و برای بی تفاوتی هایش" اعتماد داشتن" ...
را بهانه قرار دهد .
من به قلبم افتخار می کنم
با آن بازی شد !
زخمی شد !
به آن خیانت شد !
سوخت و شکست !
اما به طریقی هنوز کار می کند . . . !
بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم
نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود
از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم
مامانو 10 تا دوست داشتم
خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم
و اين 10 تا خيلي قشنگ بود
حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟
نهايت دوست داشتن چندتاست؟
ده تا بستني هم کفافمو نمي ده
خيلي هم طمع کار شدم
اما مي خوام بگم دوستت دارم
مي دوني چقدر؟
به اندازه همون ده تاي بچگي!
نه! در دلم انگار جای هیچکس نیست
دیگر شبیه دردهای هیچکس نیست
من مردهام در من هوای هیچکس نیست
که هیچکس اینجا برای هیچکس نیست
وقتی که میداند خدای هیچکس نیست
پشت سرم حتی دعای هیچکس نیست



سیگار میکشم تا دود کنم خیال بودنش را …
ریه هایم بی تقصیرند ،فقط دارند…
تاوان ندانم کاری های دلم را پس میدهند !
بـے قـ ـرارم امشـ♥ـ ـب…
دلـ ـم آغـ♥ـوشـ ـت را مـےخـ ـواهد
تـ ـا در آن آرام و رام
گـ ـوش کنـ ـم به صـ ـداےقـ♥ـلـ ـبت
و زنـ ـدگے کنـ ـم
در هـ ـواے نفـ ـ♥ـس هـ ـایـ ـت
و عـ ـاشـ ـق تـ ـر شـ ـوم
و نـ ـفس هـ ـایـ ـم بـ ـه شـ ـمــ♥ ـاره بیـ ـفتنـد
و بےقـ ـرار تـ ـر شـ ـوم…
دلـ ـم مےخـ ـواهد بـ ـا ز تـ ـ♥ـو باشے
چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی
وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :
" نــــذار برم "
یعنـــــــی بــرم گــــردون
سفــــت بغلـــــم کـــن
ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و
بگــــــو :
"خدافــــظ و زهــــر مـــار"
بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ
مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!
مــــــگه الکیــــــــه!!!!"
چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!
چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری...؟!
خدایـــــــا
اهـــــــل معاملـــــه هستی؟
من جهنـــــــمت راندیده بازندگـــــــیم عوض میکنم!
توکــــه زندگــــــی مرا دیده ای..
نتــــرس ضرر نمیکــــــــــنی..

کاش آنقدر معرفت داشتی که درد پنهان شده در لبخندم را می فهمیدی...
کاش آنقدر معرفت داشتی که عشق پنهان شده در خشمم را می فهمیدی...
کاش آنقدر معرفت داشتی که بغض پنهان شده در سکوتم را می فهمیدی...
کاش معنای حقیقی سکوتم را می فهمیدی، آن لحظه که غم هایم را در وجودم خفه می کردم...
کاش که درکم می کردی... کاش که مرا می فهمیدمی...
ولی افسوس که دیگر نیستم...
خانه های قدیمی را دوست دارم
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است ...
خانه های قدیمی را دوست دارم....
****************************************************************

وست داشتن یعنی.............
تو خوشحالی و من خوشحال از خشنودی تو
دوست داشتن یعنی.............
تو خوشبخت باشی حتی بدون من............
دوست داشتن یعنی.............
تو شاد باشی حتی بدون من ............
دوست داشتن یعنی.............
یعنی خوشبختی حتی با دیگری..........
دوست داشتن یعنی همین...........
پس اینو بدون که همیشه دوستت دارم.

دلگیرم
از دنیآ و روزگآرش
از بی کسی هآ و سکوت هآ!
این منم که اینگونه خسته ام
منی که همیشه خوب بودم و خندآن
منی که خنده هآیم مثآلی بود به مثآل ضرب المثل!
نمی توآنی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!
چون “تـو”، “من” نیستی!
پس لطفا قضآوتم نکن…
کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....
عجب وفایی داره این دلتنگی...
تنهاش میذاری توجمع کلی میگی ومیخندی...
بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون می ایسته بغل دستت...
دست گرمشومیذاره روشونت برمیگرده در گوشت میگه:
خوبی رفیق؟...
بازم خودممو خودت...

دنیای دستها از هر دنیایی بی وفاتر است
دستهایت را می گیرند
گرفتار عادت ک شدی
همان دستها را برایت تکان می دهند ...!
نمیدانستم دلتنگی دل نازکم میکند . . .
آنقدر که به هر بهانه ی کوچکی چانه ام بلرزد و چشمهایم پر . . .
نمیدانستم نبودنت کودکم میکند . . .
آنقدر که ساعتها گوشه ای بشینم و با همه قهر که چرا نیستی . . .چرا . . .

دلـــم یـک غــریبــه مـی خــواهـد
بیـــایــد بنشینــد فقـــط سکـــوتــ کنـد
و مـــن هــی حـــرفـــ بــزنــم و بـــزنـــم و بــزنــم
تـــا کمــی کـــم شــود ایـن همــه بـــار …
بعـــد بلنــد شـــود و بـــرود
انگــــار نــه انگـــار …!
روزی میرسد
که دلت برای هیچکس
به اندازه مــــــــن تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم...
خندیدنم...
اذیت کردنم...
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی....
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره مــــــن خواهی بود
می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار مــــــــن نخواهد بود
باورت بشود یا نه...